می توان آشنا شد، حتی اگر غریبه در خود هم آشناتر باشد... ولی بگذار تا باد خزانی بروبد آنچه را باید تا که شاید کلاغی باشد. همیشه راهی هست... حتی بیش از بیست!
با سوسکها حرف زده یی که انقدر دوست داشتنی به نظر می آیی؟ شاید سوسوی چشمانم تو را اینگونه فریفته که در خود منبسط شده ای
و فردا سیاه بخت شدم. بس که غرق شده در فرداها به سایه نشستم به انتظار شور بختی ام که بخت من نبود و اینگونه گور خویش کندم به امید دلسوزی و اشک های از دست رفته. دیگر به گل نشسته ام.
سلام و تبریک به مناسبت عید پارسی دوست من ، بارها وبارها در کوی و خیابان بر روی دیوارهای باقی مانده از خانه هائی که زمانی سرای عشق و محبت و صفا و . . . . بود دیدم و از آنها شنیدم که با ناله ای تلخ لب گشودند و گفتند : (( زندگی سراسر تقصیر است نه تقدیر )) پس با آرمانی بزرگ و آسمانی و توکل به دادار یکتا پیش به سوی پیروزی و سعادت و خوشبختی و خود کامی . باید کاری کرد تا هرگز در زندگی مقصر اعمال خویش نباشیم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلاااااااااااااااااااااام :D
میگم من هنوز امیدوارم به اینکه یه بار بتونم یه نظر در مورد پستت بزارم :D
اخه اینکه نمیشه همیشه بیام سلام کنم فقط :( :P
می توان آشنا شد، حتی اگر غریبه در خود هم آشناتر باشد...
ولی بگذار تا باد خزانی بروبد آنچه را باید تا که شاید کلاغی باشد.
همیشه راهی هست... حتی بیش از بیست!
با سوسکها حرف زده یی که انقدر دوست داشتنی به نظر می آیی؟
شاید سوسوی چشمانم تو را اینگونه فریفته که در خود منبسط شده ای
چه بسا در میان دیوانگان دیوانه بینم...
از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
و فردا سیاه بخت شدم.
بس که غرق شده در فرداها
به سایه نشستم
به انتظار شور بختی ام
که بخت من نبود
و اینگونه گور خویش کندم
به امید دلسوزی و اشک های از دست رفته.
دیگر به گل نشسته ام.
خدایا به من
تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن ، بی آنکه دوست بداند
روزی کن .....
.............................
به سراغ من اگر می آیی نرم و آهسته بیا...
مرا
تو
بی سببی
نیستی.
به راستی صلت کدام قصیده ای غزل؟
ستاره باران جواب کدام سلامی
به آفتاب
از دریچه ی تاریک؟
ر بده
سلام .. همین عید امد؟؟؟؟؟
سال خوبی داشته باشی
سلام
ا وبلاگت مثل منه
سلام و تبریک به مناسبت عید پارسی
دوست من ، بارها وبارها در کوی و خیابان بر روی دیوارهای باقی مانده از خانه هائی که زمانی سرای عشق و محبت و صفا و . . . . بود دیدم و از آنها شنیدم که با ناله ای تلخ لب گشودند و گفتند :
(( زندگی سراسر تقصیر است نه تقدیر ))
پس با آرمانی بزرگ و آسمانی و توکل به دادار یکتا پیش به سوی پیروزی و سعادت و خوشبختی و خود کامی .
باید کاری کرد تا هرگز در زندگی مقصر اعمال خویش نباشیم.