طلا




از تمام کسانی که به اسم من میخندند ، چه از سر شوخی و مسخرگی و چه لبخندهایی از سر لذت و شگرف ، بدم میاید 
از اینکه اینجام و برای عمه جانی که ندارم تا شاید پسر عمه دستی می شکاند  از من و دختر عمه .....و دختر عمه.... مینویسم دارد حالم از خودم به هم میخورد , چون حتی خودم هم نیش خندی بر اسمم میزنم ،
انگار امروزه لذت بعضی چیزها از آن شاهزادهای بی شنل و شوالیه های بی زره شده است 
که با دیدن آن ها  میتوانم هزاران ساعت به اسمه خودم بخندم ، 
شنل برای چه بخواهند وقتی بی شنل حال میدهد 

جرئت یا جرات



حالا می توانم  با جرات بگویم  تمام دختر های چاق مهربونن ، تمام رویاهای من پوچن و بعد از کندن ۱۰ موی سپید تمام موهای سرم سیاهن .

 

حقیقت مجازی یا ابراز امیال درونی به دیوار یا سنگواره ی نمادینه ی دروغین  از خودت گوشه ی اتاقت ، حیوانی موذی  که از آن بالا و پایین می شد برای امرار معاش یا  شاید ایجاد وحشت و رُعب  ...

نه مثل رب های بازاری ، آن هم بازارهای پیچ وا پیچ و دخمه مانند با سقف های فیروزی که شاید ادای آسمان را در می اوردند یا سینه های لخت زنان چاق که شاید نمادی از بهشت بود ، چه بهشت مهربانی با تمام دختر های چاق قرون وسطی 

 

پایان



درست مثل ادویه 
تند،شیرین،ترش، تلخ،شور
اما زیادش گند 
شاید مثل باران 
لطیف، زیبا، زندگی بخش
اما زیادش سیل 
یا حتی خورشید یا آفتاب 
روشنایی ده ، گرما بخش، تابنده 
آری ، کشنده
این تصویر منه تصویری از منه من 
دایره ای دوار از تکرار بودنم ، بر سر دوراهی نبودنم .