رو



عطایت به لقایت  ، جهنم انتظار میکشیم ،
 به جهنم ، انتظار میکشیم . 
وقت ما هم طلا نبود از بس نبود و نبود.
ریالی ما را بس.

هی هو



من دایره هستم
دایره ای دوار گرد خودم
من صوفیم
می چرخم و می چرخم
با خود سلوک می کنم و به معبود می رسم
من کائناتم
من خود معبودم ، معشوقم ، مشهودم ، مغلوبم 
دیوار می کشم ،گردِ دیوارم
سیگار می کشم ،فریاد می کشم
داد می کنم ، بیداد می کنم 
هی هو می کنم 
هی هات می کشم.

منگ


خسته نمی شوی ؟ از این همه نیرنگ که می زنی زنگ می زنی ،

زرد می شوی از این همه رنگ که می زنی ،

روزها زنگ می زنی شبها ننگ،

از فردا سنگ می خورم لنگ می زنم از بس نیرنگ می خورم ،

اما دم نمی زنم .

درهم



تقابل ماهیت هاى از هم پاشیده و صورت هاى در هم! نه از روى اخم ! 

دیواریه مواج از پوست هایى مرده از پس عمرى تقلا به تاراج رفت !

 بیمارهاى بى مار

 بیمارستانِ بیمستانِ بیان(حذف به غرینه لفظی با غینى متفاوت)

 درست دستم مشابه مغزم درهم!

 باریکه مویى یا آشفته هوایى

 لیوانت مال خودت ، در تاریکى آب را نمى بینم که بخواهم!

خدا



فکر می کردم خدای من مرده باشد 

خدایی که گاهی به  فکر من هم بود! 
ولی امشب یقین دارم که خدای من مرده ..
 ترجیح می دهم مرده باشد چون این بهترین دلیلش برای نبودش است .
ترجیح می دهم مرده باشی چون این بهترین دلیلت برای نبودنت است.