صدای بوق می دهم یاد کمانچه بخیر...سر ظهر دعا کردم .کی سر ظهر دعا می کند آخر!؟ از خستگی شل می شود .نصف فرش آبی بود
فرش عنابی حتما با ع
سیگار...ته مانده ی سیگار....خاکستر سیگار..
فیلتر
جاسوس ها سر خیابان صوت می زنند و من اینجا منتظر نامه
سیاه مثل قیره تازه که نفهمیده روش راه بری و بعد داغ بشی بچسبی به جاده
من هم جزئی از جاده بودم
با خط های ممتد
م.م.ت.د
م م ت د
خط
باز من ٫دایره بودم
و یک دور دوره خودم چرخیدم!
|