دور ... خیلی دور
لای سیاهی چشمانت زل زل
رعشعه از فرا تر های باطن کبودم.
لای همان آسمان ٫ گنبد دوار گیتی.
آبی مباح از فلک الافلاک تا زیر ریش درویش!
آنجا ها بود که گمانم چیزی به یغما رفت!