سلسله حجوم ماکیان درست از روی وجودم که نعل نعل خرد می شوم
من دور گم شدم ٫مه گرفته تمامم را
چیزی شنیدم ...
-دیوونه شدم
_چرا؟
لای برف می پوشانمت تا فردا که بیرون بیایی کلی بازی کرده باشی.
گوشه نشینی از آن سگهای کوچه ی همسایمان که شب ها جای واق واق٫
کتاب واریاسیون معکوس می خوانند.
جای درد بی گناهی آپسه می کند...
دایره دوار از من تا حال٫ که ازین پس نقطه غلت می خورم
دیوارم آوار شد ....دیگر چی؟!!!
نویسایراو!
همچینا آسونم نیستا
یک چند پستی خواندمت... نثر جالبی داری...
جایی خواندم:
دیگر اینروزها کمتر به یادت می افتم و خودم را مشغول می کنم با همه چیز یا چیزها مشغول می شوند با من٬ پشیمان نیستم که نای افسوس ندارم٬ خوش به حالم هنوز و برای بعد هست. یکهو افتادم و مردم٬ خدا را چه دیدی تو هم حتمن یکروز می افتی و می میری. دستی که قطع شد٬ پایی که کنده شد٬ چشمی که کور شد٬ کلیه ای که خراب شد٬ برای همه چیز جایگزینی هست٬ مصنوعی یا واقعی٬ بسته به شانس. جایی هم که خالی شد٬ یادی که رفت٬ باید که پر شود. اما از هر ده باران توی یکیش یاد آدم می افتد و بعد ... یادش به خیر.
نامه بود شاید. من که خوشم اومد شاید تو هم خوشت بیاد. گفتم بد نیست لای این کامنتای قدردانی و تقدیر٬ منم این و بذارم و بگم که خیلی بهتر شده. خوندنش میشینه به دل آدم.
بلاگ اسکای لعنتی هم که از این شکل ها ندارد!
(از این نیشخند های با دندون!!)
ای ول... خیلی خوشم اومد...
اوف من عاشق آدمایی ام که تو ضد حال زدن استادن!
من هم از مطلب تو چیزی سر در نیاوردم
به هر حال ممنونم که بهم سر زدی
شاد باشی.
س.و عزیز:
فکر کنم اشتباه نوشتی...
عاشقش باشی نه... عاشقش نباشی منظورت بود؟!
این س و چی نوشته اصلا من حتی نمی تونم بخونم ..یکی نیست بگه قبل از اینکه زبان رمز حرف بزنی باید یاد بدی تا طر هم بفهمه ولی برای امنیت بیشتر
خودتی
کشکول جان شما هم انگار اینجا رمزی حرف زدی!
و خب... ۲ سال پیش یادت نیست؟!
مغول ها سلسله عوض کردن!
جناب کشکولانسی باور کن حتی یک کلمه از حرفهاتو متوجه نشدم.البته فکر کنم اشکال از ضریب هوشی خودم باشه
سلام دوست قدیمی..........
من رو به خاطر دارید؟
سلام...گاهی هیچ اتفاقی نمی افتد....گاهی روزها می گذرد.بدون اینکه آب ازآب تکان بخورد.پرده ای کناربرود یعنی عکسی بشود توی یک قاب عکس آن هم کهنه بزند....ودراین..این درآرامش لعنتی.چیزی جزحس جانکاه پوچی برایمان نمی ماند.گاهی هم زندگی مثل همیشه است ..باراما ما هستیم که فرق می زنیم..فرق داریم نه از وسط سرمان...که دلمان یک چیزخاص می خواهد.یک هیجان خاص یا حتی نه..یک رویایی مرده ..اگردوست داشتید برای ماکارهایتان رابفرستد...اگردوست داشتید مارا لینک کنید..با امید روزهای بهتر در آینده....
بنا به درخواست مکرر دوستان لازم به توصیف است که:
بنده به تازگی تحریر کتاب نویسایراو را به اتمام رسانده ام
همانطور که در اندرون این پست بدان اشاره شده، کتاب فوق جهت استفاده سگ های کوچه ی همسایه ی کشکول تهیه گردیده.
و مضمون اصلی آن «واریاسیون معکوس» می باشد.