روبروی آیینه ای تمام زرد پشت رود خانه ی نگاهت غلت می خوردم.
آیینه قهر از تمام شکایت هایت پیش من لام تا کام چیزی نمی گفت.
من با دیوار درست حس جناسی تام از نبودنت. تکرار دوار خط خمیده ی بسته دور انگشتانم.
چیزی دور از خودم . جدا از جسمم چسبیده به وجودم…
دایره ای دوار …مرکز اتکا ی من.
تلالو نوری که تاریکی می بلعد
ثانیه می خواهد از وجودت وجودی که حالا وجودم است.
دایره ای دوار …حس تعلق …
تعلیق صدایت /
بو می کشم … می بلعمت!
شنا بلد نبودم ؟ یا شنا گر خوبی نبودم ؟
که تمام وجودم تسلیمت بود !
دایره روی انگشتانم چقدر به دستبد شبیه بود!
هر دو بوی فلز می دهند …بوی تعلق.
به جرم وجودت به من دستبند زدی؟
آزادی؟اتکا؟تعلق؟
در این سرای بی کسی .....کسی به در نمی زند
آزادی ؟ اتکا ؟ تعلق
قشنگ بود
ممنون بکه توی این غروب دلگیر جمعه به خانه من سر زدی
حس تعلق، دردی که نمی کشد بلکه زنده نگه می دارد.
این انتهای آخرین نوشتهء دفتر قبلیم بود.
خوبه اینجا رو دیدم
(:
تحول٬ تهوع٬ تنوع٬ تفعل / تفعل
نقطه بازگشتو دیدی؟
قلط نخور تا قلت نخوردت.
-------
قشنگ بود
سلاااااااااااااااااااااااااااام :D
خوبیییییییییی ؟
کجایی بابا :D
تسلیم تصنیف بلبلی که
سیخ صله می کشد از پشت
خطوطِِ زیر کلماتی که
شعر
نیلی که
آسمان می شکافد از نگاه
ان-گور اقیمی هفتاد و پنج ساله
در
سعیِ صفای دل و مرو-ارید لب
سحنِ بی قبله ای که
عریان در طوافِ بهشت مجسمت
احرام می بندم
این روزها اینقدر مغزوم پوچ شده که واقعا واقعا واقعا نمی تونم تمرکز کنم مطلب به این سنگینی (اونم واسه کله ی پوک من!) رو بخونم..
ولی اسمت منو یاد یکی انداخت
م
شاید تا حدی کنجکاوی تا بدانی چه کسی هستم اما یکی از آنهایی ام که نام ثابتی ندارد. / شاید باران خیلی شدیدی می بارید. این نام من است/ یا اینکه کسی از تو خواست کاری انجام بدهی. تو انجامش دادی. بعد او به ت گفت که اشتباه انجامش دادی_ برای این اشتباه متاسفم_ و مجبور می شوی کار دیگری بکنی. این نام من است.
ریچارد براتیگان/ در قند هندوانه
خیلی خوب بود
خوشحالم دوباره می نویسی
موفق باشی
مرسی:)
سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
...آواره سر گردان...
قالب جدید مبارک!!
دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی
سلام
وبلاگتون جالبه
موفق باشین
بازم بهم سر بزنین اگه دوست داشتین
سلام خانم خانما . قالب نو مبارک . این قالب عوض کردنا فایده نداره یکم به چیزاهی خوب فکر کن بلکه دید خودت عوض شه . خسته نشدی اینفد غم نوشتی؟؟؟؟؟ نکنه لبخندتم مصنوعیه؟
به مامان اینا سلام برسون . ببخشید اگه اینا رو نوشتم.
سلام واقعآ مرسی که سر می زنی چشم ...فکر می کنم .
بازم مرسی X
سر گیجه ای از با تو بودن
برای گم شدن در دایره
که نیستم و هستی
...
و آنگاه...
خداحافظ.
خیلی قشنگ شده.
میتوان عاشق بود ولی آزاد...
فقط حیفم اومد واسه زدن یه پشه خودشو از قهرمانی محروم کرد! مرد بود و تو فینال جام جهانی پای مردونگیش وایساد! حالا تو هر چی می خوای بگی بگو!
aaaaaaaaaaaaaaa
اینجا رو :D
چه خوشگله با اون کتاباش :D
مبارکه :*:*
ببین آسمون سیاهه
تو دل سیاهی ماهه
تیک تیک ساعتا میگن
چشم فرداها به راهه
وقتی هر پنجره بازه
توده ی هوای تازه
بذار قلب مهربونت
رویاشو از نوع بسازه ....
شعر خیلی قشنگی بود.
فقط اگه بگی از کی بود خوشحال می شم.
وای عزیزم چرا نمی نویسی دیگه؟؟؟؟؟
نکنه ننویسی دیگهه؟؟
کی مینویسی دیگهههه؟؟
اه دپ نباش دیگه.حسودیم نکن.حسودی نداره که.میدونی که دنیا اینجوری نمیمونه.مطمئن باش مطمئن باش یه روزی یه اتفاقی می افته که اون بهت حسودیش میشه.اصلا تو از کجامیدونی که اون بهت حسودی نمیکنه؟اصلاازکجامیدونی الان خیلیاءدیگه بهت حسودی نمیکنن؟اصلا چرا نمیدونی خیلیا آرزوشون اینه که تورو داشته باشن ولی نمیتونن؟اصلا...