دل به چه می دهی حیوان؟
دل به که می دهی؟!
مه می ریزد توی تمام وجودم ..نسوج می کند به قهقرای بالفعلی که به انتهای تبسمم می چسبید و من جیک نمی زدم جانور.
رهایی به تنهایی ٫ قدرت مرد بودنم را از دست می دهم ٫ از بس گم می شوم نمی دانم
کجا رها شدم .
می جوم وجودم را تا از تفاله اش چیزی مثل انسان بیرون بیاید٫
دینداری از سر فضولی که کو آن همه انسانیت که دمش رامی زدند!!
کوری که مرا می کشید مُرد!؟
داریه دنبک کنید من فردا عروسی می کنم با سنگ ٫داریه دنبک کنید دیوار ها پسرتان داماد می شود ٫
من ...خون
سلام
نفهمیدم!دیدار؟
خیلی معانی داره!!!!
من درکم مشکل داره!
ممنون
سرزدی
یا حق
داریه دنبک کنید ها عالی بود....
زبان اینجا مفهومی گم شده پیدا کرده٬ باید که مثل همین آخری جان دار و شخصی باشه. کارگردانی کار آسونی نیست٬ زیرا که سوای تکنیک٬ امری شخصی به حساب میاد. کلمه هویت دارد٬ شخصیت دارد٬ ابژه ایست که با تولدش وام دار هویت سوژه می شود. زیاد آب نمی کوبم٬ صرفن این جمله ی آخر عالی بود و همین دلیلی بود برای این نوشته.
شعرات نابه! خوشمان آمد
این کامنت و فعال نکن اما به این آدرس سر بزن...
شرمنده فعال بود
سلام
از اینکه با خواندن وبلاگ بچه ها خنده تان گرفت خوشحال شدم خصوصاْ که می بینم در وبلاگتان غمی نهفته.
باشد که همواره با زیبایی گام بردارید.
ممنون که به ما سر زدید.
هیچ مگوئید سکوتم کلی فریاد است
به به...مبارکه...به پای هم پیر بشین...
ای بابا چقدر آدم های بی اسم و رسم اینجا زیاد شدن.
اگه آدمای اینجا اسم و رسم نداشته باشن من که دیگه کامنت نمی دم، گفته باشم!
به نام خدا
سلام
چه قدر بی روح
ممنون که سر زدید هر چند کوتاه
روزای خوبی داشته باشید .........
به نام خدا
سلام
من اگه شاعر و نویسنده ی خوبی نیستم . خوشحالم
چون مثه شما نیستم . در ضمن قبل از اینکه یه شاعر خوب باشی سعی کن یه انسان با اخلاق باشی . درسته که من شاعر نیستم اما یه هنرمند هستم و به خودم می بالم .
و مطمئن باش هیچ وقت این بی ادبیت و فراموش نمی کنم .
من اگه محبوبم بین دوستام به خاطر شعرام و نوشته هام نیست به خاطر رفتارمه . و در هیچ صورتی نا امید نمی شم .
ممنون که سر زدید ..... باز هم روزای خوشی داشته باشید ......
از دیو و دد مللولم و انسانم آرزوست
باز باران با ترانه می خورد بر فرق خانه
یادم آید بچه بودم خواب بودم باد آمد با خودش برد خنده هایم را به بازی بازی الاکلنگو تاب و چرخ و فکرهایی بس پریشان می خورد بر فرق خوابم می پرم آری دوباره می شوم از نو و تازه با دوبیتی خواندن از تو آه اکنون مست مستم بت پرستم خیلی خسته ام حال وراجی ندارم سر روی شونت میذارم تو بیا امشب ولم کن چاره ای بر دل دلم کن راحتم کن ساکتم کن تا من و تو باز باهم از میان این هیاهو بال و پر گیریم در هم ...
یعنی می خوای تا آخرشو بخونی؟
بابا تو دیگه چه حوصله ای داریها.
به نام خدا
درود
قبل از هر چیز باید بگم خوب بلدید خودتونو تبرئه کنید . یادتون باشه کلمه ی مزخرف و من ننوشتم شما نوشتید . من چرا باید با شما دشمنی داشته باشم ؟؟؟؟؟؟ من نه شما رو می شناسم نه دیدم و نه صداتونو شنیدم.
گر چه شما اول شروع کردید اما من هیچ نظر بدی درباره ی شما نداشتم. چقدر بی روح یعنی نه یاد خدا نه سلام نه خداحافظی . من نظرمو محترمانه گذاشتم ولی شما خیلی عجیب به من بی .............(دیگه بقیه شو نمی نویسم . )
شما حتی روی حرف خودتون رو هم نمی دونید ؟؟؟؟؟؟
خدانگهدار ............
یکی به من بگه چرا هر کسی میاد برا وبلاگ من کامنت می ذاره؟
(شما حتی روی حرف خودتون رو هم نمی دونید ؟؟؟؟؟؟ )این یعنی چی؟
بابا نمی تونی نکن!