دروازه بسته بود.
عقابی جایی بالاتر پرواز می کرد٫ انگار مار گزیده باشدش های های می کرد. زمین پریشان
قل قل کرد و آب جوشید ٫ دیگر پنهانی مرحم نمی گذاشت٫ شیر شده بود! هوا مساعد بود ...
اما دروازه بسته بود.
جوانی شتر سوار اما پیاده نزدیک می شد٫ زنی دورتر پشتش به راه بود با کودکی که هنوز نبود.
مرد جلوتر بود ٫ نه چون مرد بود تا زن اشکهایش را نبیند ٫ زمین به پای زن بوسه میزد. زن درد داشت...
اما دروازه بسته بود.
شب هنگام دزدان زر یافته ٫ ناقاره می زدند ٫ بساطی بود ..عیش و نوشی. طوفانی نزدیک
می شد .کسی فریاد کشید :به سمت شهر فرار کنید طوفان نزدیک می شود. همه دویدند .
زمین انگار لج کرده بود که نرسند...
اما دروازه بسته بود.
فردا٫ دوباره عقاب جایی بالاتر ٫ بالای لاشه ی دزدان پرواز می کرد و جایی کسی اشک پدرانه
می ریخت.
اما هیف که دروازه بسته بود!!!
سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارندهای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار میدهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده میکنید، ممنون.
موفق باشی...
سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارندهای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار میدهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده میکنید، ممنون.
موفق باشی...
انتخاب نوشته از نوشتنش مهمتره حتی!
هیچی از این جمله متوجه نشدم!
انتخاب بهتر از نوشتنه یه نوشته!!!
ممنون که نظرتون و گفتید...
واو حرف ربط خیلی خوبیه ... از این جهت که خیلی کار و راحت میکنه...( سه نقطه رو خیلی دوست دارم "افراطی")
منم سعی میکنم خیلی کم ازش استفاده کنم ...
وقتی توی نوشته بیجا بکار بره...یه جور تقلید کور کورانه ار بزرگان ادب میشه...
توی این نوشته هام که به نظر خودم نثر هم نیستن
خیلی کم استفاده کردم... و حتی توی نوشته های قبلیم خیلی هاش اصلا واو نداره...
میدونید... من خودم رو توی نوشتن محدود
به قواعد و قافیه و وزن( که البته ازشون چیزه زیادی هم نمیدونم) نمیکنم...
هرچی از ذهنم بیاد بیرون مینویسم و مخالفم با ویرایش...
البته توی این نوشته های بی ارزش ویرایش هم اصلا معنی نداره... گاهی اوقات هم بی دلیل کلمات و کنا رهم میچینم و گاهی اوقات هم کلمات جاشون و انتخاب میکنن...
واسه ی همین کسایی هم که نوشته هام رو میخونن همیشه میگن چقدر گنگ نوشتی... البته راست هم میگن...
نوشته هام بی معنا و مفهومن!...و فقط کلمه ها یی هستن که به قول شما خوب انتخاب کردم...
و از این ها گذشته...
من به نظر دوست هام خیلی اهمیت قائلم... ولی اگه از لحاظ قواعد باشه خب.. چون خودم سر رشته ای ندارم،حرفی ندارم بگم و چون ادعایی هم از لحاظ ادبی توی نوشته هام نداشتم ... نظرشون و فقط میخونم و یکمی دلگیر میشم ... مثه این میمونه که گیر بدی به غلط املایی ها!
(مثه این که من بیام گیر بدم که !هیف! رو با کدوم ح مینویسن! بجای خوندن و درک نوشته)
مفهوم و احساسی که توی نوشته ها هستن مهم هستن !
البته که نوشته ای که هم مفهوم و احساس و میزان و قافیه داشته باشن 100 برابر بهتر هستن... که این هم از من بر نمییاد. و علاقه و استعدادی هم در این زمینه ندارم
باورتون میشه من نوشته هام و آن لاین مینویسم!
تر و تازه هستن!
و البته از کامنت های تعریف و تمجید هم اصلا خوشم نمییاد...
ازخوندن کامنت های که به منطق و مفهوم نوشته هام بپردازن و نقدشون کنن لذت میبرم ...
و البته گاهی پیش اومده که در جواب نظر کسی چیزی گفتم و محکوم به نقد پذیر نبودن شدم.
من و چند تا از دوستام راجع به نوشته هامون و البته کامنت هامون بحث و گفتگو میکنیم ... به قول دوستم "غواص کاشف"
اون کسایی که عمیق هستن میتونن به عمق بقیه هم شیرجه بزنن... البته که همه هم حوصله و علایقشون متفاوته!
چقدر حرف زدم
فکر کنم این کامنتم خودش پره نقد باشه !
براتون ارزوی موفقیت میکنم و باور کنید خیلی خوشحالم کردید با کامنت هاتون... ممنون
ب ه ا ر ی ب ا ش ی د
خیلی وقت بود کامنت نداده بودم ...
عوضش رو توی کامنت شما در آوردم...
ببخشید اگه سرتون رو درد آوردم.
حیف!
اطلاعات سواد کم همچین سوتی هایی رو هم به همراه داره
این دفعه با همون معنای جدید خوندمش.
اطلاعات و سواد کم همچین سوتی هایی رو هم به همراه داره
این دفعه با همون معنای جدید خوندمش.
چه حیففففففففففف
ماهی ی بار به روز میکنید ؟؟؟؟؟
بیشتر نمیشه ؟؟؟؟
سلام . دسته گل تازه باد آورده ام . بوی تو تمام تنهایی ام را معطر ساخت . معطر باد یادت . باز هم بیا و عطرآگینم کن ...
سلام و ممنون که سر زدی.
برای عرض بازدید خدمت رسیدم.
چه سبک انتزاعی و جالبی داری.
انگار همهش یه جور خواب و بیداری درهمه.
بده مهرجویی بسازدش :)
سلام
نه همون چهار ساله!
موفق باشی و شاد
تاثیر گذار بود
من در این حسرت که تا کی بال و پر باید بسوزم
او در این سودا که من پا تا به سر باید بسوزم
غریبه منظورت رو متوجه نشدم!!
من شما رو می شناسم؟