سالسا

تند بود

صدای بغض توی گلوش قیرت قیرت می کرد ..خشکش زده بود

داد می زد

شن دریا٫ ستاره ها٫ شن ساحل٫ ستاره ها ٫شن........

 بوی لاشه گرفته بود برای همین فکر می کردن مرده و بعدش..

قیرت قیرت...............

چرا برای آخرین بار کتابی که دوست داشتم خوندم؟!
یه چیزی بین من و اسب و حالا فقط قیرت قیرت.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
پاپیون دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:01 ق.ظ http://papiyoon.blogspot.com

قیرت قیرت
چرا واقعا ؟
قیرت قیرت

من سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:33 ق.ظ http://bar

پشت پایم بوی شن/ بوی پشت پایم شن/ بوی پایم پشت شن.(رویایی/دلتنگی ها)

یخمک با نمک چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:14 ب.ظ

آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یکی در آّب دارد می سپارد جان
یکی دارد که دست و پای دائم می زند ....

پاپیون دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:09 ق.ظ http://papiyoon.blogspot.com

اپدیت کن دوست جونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد