۱.آنگاه که از آستانه ی دروازه ای گذشتیم٫
که عشق بد را از روحها می زداید٫
عشقی که مسیرپرپیچ و خم را راست جلوه می داد٫
۴.بسته شدن دروازه را ٫از صدایش شنیدم.
چنانچه نگاهم سویش چرخانده بودم٫
چه عذر موجهی برای خطایم داشتم...؟
(کمدی الهی/برزخ/سرود دهم)